آژانس دیحیتال مارکتینگزیباترین قلب
روزی مرد جوان و بلند بالائی به وسط میدانگاه دهکده رفت و مردم را دعوت به شنیدن نمود......
او با صدای رسائی اعلام کرد که صاحب زیباترین قلب دهکده می باشد و سپس انرا به مردم نشان داد.اهالی دهکده وقتی قلب او را
مشاهده کردند،دریافتند که گرد و بزرگ و بسیار صاف بوده و باقدرت تمام و بدون نقص میتپد،لذا همگی به اتفاق،ادعای او را پذیرفتند...
اما در این بین،
پیرمردی که از ان نزدیکی میگذشت به ارامی به مرد جوان نزدیک شد و رو به مردم گفت:قلب تو به زیبائی قلب من نیست،بنگرید..
ولی اهالی به دقت به سینه ان پیرمرد نظاره کردند،دیدند که قلب او ریش ریش شده و وصله های نا منظمی بر رویش دیده می شود
و برخی قسمتها نیز سوراخ شده است،تازه بخش هایی از قلب کنده شده و جایشان هنوز خالی باقی مانده بود!!!
مرد جوان به تمسخر گفت:تو به این میگوئی زیبا؟!!!!
پیرمرد پاسخ داد:انقدر زیبا که به هیچ وجه حاضر نیستم انرا با مال تو عوض کنم!
جوان با حالت تعجب پرسید،می شود محاسن این قلب را برای ما شرح دهی؟!
پیرمرد پاسخ داد:این وصله ها که می بینید مربوط به انسانهایی است که در طول عمرم دوستشان داشته و یا به انها عشق ورزیده ام.
من برای ابراز خالصانه عشقم به انها،بخشی از قلبم را کنده و به ایشان هدیه داده ام ،انان نیز همین کار را برایم انجام دادند و این وصله های نا همگون به ان سبب است...!
سوراخهایی که می بینید اثار رنجهای بزرگ و کوچکی است که در طی این دوران بر من وارد شده است!
و اما این جاهای خالی،مخصوص انسان هایی است که عشقم را به انها ابراز نموده ام و هنوز هم که هنوز است امیدوارم که روزی
ان را به من باز گردانند...
اشک در چشمان مرد جوان حلقه زد و به نزد پیرمرد رفت و بخشی از قلبش را کند و در جای خالی قلب ان پیرمرد وصله زد....
احمدی‌نژاد در مجمع تشخیص مصلحت(طنز) 
